نوشته شده توسط: سعید شهریاری
با افزایش جمعیت در قرن بیستم که بسیار سریع بوده و به نسبت به قرن نوزدهم،دو تا سه برابر جمعیت رشد داشته است و این امر باعث شده است ست که مشکل اساسی این کشورهای رو به توسعه تغییر موجودی منابع و فناوری باشد.
هرچه جمعیت افزایش پیدا کرد رشد انفجاری جمعیت صورت گرفت به تبع آن میزان منابع طبیعی مانند زمین نسبت به نیروی کار را افزایش داده است یعنی زمین کمتر و نیروی کار بیشتر. با افزایش جمعیت و همچنین قبلی که در جمعیتهای روستایی به وجود آمد و زمین های زراعی کاهش یافت آنها برای فرار از این مشکل پیش آمده اقدام به تبدیل زمینهای دست نخورده و فکر در تپه ها و کوه ها به زمین های کشاورزی نمودند،که نتیجه آن تخریب محیط زیست، فرسایش خاک،و سیلاب های مختلف بود. یا که کشاورزان جهت امرار معاش خود به مناطق پست شهری انجام فعالیت های نامولد روی آوردند. راه برون رفت از این مشکل استفاده از فناوری برای افزایش بهره وری کشاورزی می باشد،که برای این امر نیز باید سرمایهگذاریهایی در جهت افزایش بهره برداری از زمین های کشاورزی و همچنین افزایش بهره وری صورت گیرد. البته که بعضی از کشورها اقدام به گرفتن وام از کشورهای دیگر توسعه یافته و یا اقدام واردات تجهیزات و فناوری از کشورها کردند که البته باید این واردات بگونه ای باشد چه آسیبی به منابع موجود در کشور مانند نیروی کار نزند،زیرا که این فناوری ها در اقتصادهای ای با درآمد بالا و نیروی کار کم شکل گرفته اند و ممکن است باعث به وجود آوردن رکوردهای در اقتصادی گردد. همچنین از آنجایی که نهادها با رسوم و آداب و فرهنگ های سنتی عجین شده اند در نتیجه باید یک ابداعات نهادی جهت واردات فناوری های خارجی انجام شود و منطبق با زیست محیط های اقتصادی و اجتماعی کشور باشد. مشکل دیگر این است که در رو به توسعه مردم بیشتر سمت اجتماعات روستایی و قبیلهای می روند تا دولتی. در واقع مثلاً در کشورهای آفریقایی پس از آن که استعمار این کشورها تمام شد ، سیاستمداران چون که به قبیله های خود حس تعلق بیشتری داشتن منافع شخصی و قبیله ای را به منافع اجتماعی ترجیح می دادند ،که در واقع به عرضه بیش از حد کالا های عمومی منفی یا بد منجر شد که باعث نفع برای یک گروه کوچک،و زیان برای اکثریت شد. در ادامه نیز بین زیر نظام اقتصادی و زیر نظام فرهنگی یک تضادی به وجود خواهد آمد که منجر به نظریه ماکس و جنگ داخلی خواهد شد پس اصلاحات در نهادها،بدون در نظر گرفتن مسیر تاریخی که باید طی شود ممکن است باعث تشدید زیان ها چی اقتصادی شود،و جلوی رشد اقتصادی یک کشور را بگیرد.