نوشته شده توسط: سعید شهریاری
در واقع نظریه ابداع القایی نهایی در رابطه با قوانینی در جامعه صحبت می کند که به تبع این قوانین مشارکت عمومی افزایش و میزان تمایزات در جامعه را کاهش دهد زیرا که اگر عکس این عمل اتفاق بیفتد پیشرفت یک جامعه را کاهش خواهد داد.
و بیشتر در این موضوع بحث می کند که در یک اقتصاد موفق باید همه چیز به آن نهاد و آن سیاست گذار توسط نساز اقتصادی القا شود و در واقع سیاستگذار نباید رفتاری داشته باشد ،که مردم به او القا کنند.و از طرفی بخش ها در کنار هم رشد پیدا کنند. ما باید بتوانیم دو نظریه ابداع فناورانه و نظریه ابداع نهادی را با یکدیگر ترکیب کنیم و برای این امر نیاز به یک اصلاح اساسی داریم. نظریه ابداع القایی فناورانه بر اساس رفتار و حداقل کردن هزینه در تولید کنندگان و در سنت اقتصادهای نئوکلاسیکی است. یعنی فناوری هایی به وجود بیاوریم که بتوان به وسیله آن هزینه ها را کاهش داد اما نظریه ابداع القای نهادی در جهت ایجاد نهادهایی برای اجرایی شدن قوانین و مقررات موجود،در جهت افزایش فناوری انگیزه سرمایهگذاری است. مثلاً یک تولیدکننده را در نظر بگیریم که می خواهد مقدار سود خود را با استفاده از ابداع فناوری افزایش دهد ولی به صورت فردی نمیتواند این را انجام دهد. همانطور که میدانیم پیشرفت از مرحله شکار به کشاورزی با استفاده از انباشت سرمایه به شکل دامداری درختکاری و همچنین آماده سازی زمین های کشاورزی صورت میگیرد،و همه اینها نیازمند به وجود آمدن یک گروه مالکیت است،و این حقوق مالکیت از طریق اقدام جمعی همچنین نیازمند نهادهایی برای تشویق انگیزه سرمایهگذاری است و از طرفی ایجاد زیرساخت های لازم می باشد. پس باید نهادهای مناسبی به وجود بیاید که به ساماندهی این اقدامات جمعی بپردازد. این ساده است که برای ساماندهی اقدامات جمعی باید منجر به افزایش سود اجتماعی کل و همچنین کاهش هزینه ها شود،و این هم مثلا از طریق تقویت حقوق مالکیت انجام می گیرد. این روش یکی از ساده ترین ساز و کارهای ممکن جهت افزایش ثروت و رشد اقتصادی در یک کشور می باشد که اگر به درستی اجرا شود نتایج مثبتی را در پی خواهد داشت. اما کارشکنی های مانند بازار های سیاسی که به وجود می آید باعث می شود که شکاف درآمدی بزرگی میان اقتصادهای توسعه یافته و همچنین اقتصادهای رو به توسعه ایجاد گردد و فقرا گسترش دهد.